تعریف اضافه استعاری (با مثال ساده)
در ترکیبهای اضافی فارسی، دو اسم با «ـِ» به هم متصل میشوند؛ اسمِ اول «مضاف» و اسمِ دوم «مضافالیه» است. وقتی این اتصال، رابطه واقعی نداشته باشد و یکی از ویژگیهای مشبّهبه به مشبّه نسبت داده شود، به آن اضافه استعاری میگوییم؛ مانند: «دستِ تقدیر»، «چشمِ روزگار»، «زبانِ حال».
در اضافه استعاری، عضو یا ویژگیای انسانی/عینی به مفهومی انتزاعی نسبت داده میشود.
اضافه استعاری و پیوند آن با استعاره
اضافه استعاری، صورتِ ترکیبیِ استعارهٔ مکنیه است؛ یعنی مشبّهبه حذف میشود و تنها نشانهای از آن (جزء/ویژگی) میآید.
در ترکیب «دستِ زمانه»، «زمانه» به انسان تشبیه شده و دست (جزء انسان) به آن نسبت داده شده است.
اجزای اصلی در اضافه استعاری
- مضاف: نشانه/جزءِ مشبّهبه (دست، چشم، زبان، زلف، شانه و…)
- مضافالیه: مشبّه (مفهوم یا شیء اصلی که آن ویژگی به او نسبت داده میشود)
تفاوت اضافه استعاری و اضافه تشبیهی
هر دو زیبا و پرکاربردند؛ اما بنیانشان فرق دارد. جدول زیر، تفاوتها را یکجا نشان میدهد:
ویژگی | اضافه استعاری | اضافه تشبیهی |
---|---|---|
حضور طرفین تشبیه | مشبّهبه حذف میشود؛ نشانهاش (جزء/صفت) میآید. | هر دو طرف حاضرند (بدون ادات تشبیه). |
نوع رابطه | نسبتدادنِ جزء/ویژگیِ مشبّهبه به مشبّه (خیالی/مجازی). | شباهت واقعی/ملموس بین دو اسم. |
بازنویسی با «مانند» | معمولاً ناممکن یا بیمعنا (زمان مانند چشم است؟) | معمولاً ممکن و معنادار (لب مانند لعل است.) |
نمونه | چشمِ زمان، دستِ تقدیر، زبانِ حال | لبِ لعل، مرواریدِ دندان، سروِ قد |
روش تشخیص مرحلهای اضافه استعاری
- اول: مطمئن شوید ترکیب «اضافی» است (دو اسم با کسره).
- دوم: آزمون «مانند» را انجام دهید؛ اگر با «مانند» بیمعنا شد، به استعاری نزدیک میشویم.
- سوم: بررسی کنید مضاف (دست/چشم/زبان/زلف/شانه/رگ/دل…) جزئی از موجودی خیالی/انسانی است که مضافالیه به او تشبیه شده باشد.
- چهارم: نبودِ رابطهٔ واقعی مالکیت/جزئیت را بسنجید («زمان» واقعاً «دست» ندارد).
نمونهٔ تحلیل سریع:
«دستِ زمانه» → (۱) اضافی است ✓ (۲) «زمانه مانند دست است؟» ✗ (۳) «دست» جزءِ انسان است و به «زمانه» نسبت داده شده ✓ → اضافه استعاری.
«دستِ زمانه» → (۱) اضافی است ✓ (۲) «زمانه مانند دست است؟» ✗ (۳) «دست» جزءِ انسان است و به «زمانه» نسبت داده شده ✓ → اضافه استعاری.

مثالهای مشهور از شعر فارسی
حافظ
- «دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب» ← دیدهٔ بخت: بخت چشم ندارد → اضافه استعاری.
- «تا سرِ زلفِ سخن را به قلم شانه زدند» ← زلفِ سخن: سخن زلف ندارد → اضافه استعاری.
مولوی و دیگران
- «سرِ نشترِ عشق بر رگِ روح زدند» ← رگِ روح: روح رگ ندارد → اضافه استعاری.
- «سوسن زبان گشاده و گفته به گوشِ سرو» ← گوشِ سرو: سرو گوش ندارد → اضافه استعاری.
- «زبانِ حال» در نثر ادبی: «حال» زبان ندارد → اضافه استعاری.
تمایز با اضافه تشبیهی (برای یادگیری بهتر)
- لبِ لعل (تشبیهی): لب به لعل شبیه است (هر دو حاضرند).
- مرواریدِ دندان (تشبیهی): دندان به مروارید در سفیدی/درخشندگی شبیه است.
سؤالات متداول
- اضافه استعاری چیست؟
- ترکیبی دو اسمی که در آن، نشانهای از مشبّهبه (مانند «دست»، «چشم»، «زبان») به مشبّه نسبت داده میشود؛ مثل «دستِ تقدیر».
- فرقش با اضافه تشبیهی چیست؟
- در تشبیهی، هر دو طرف حاضرند (لبِ لعل). در استعاری، مشبّهبه حذف و فقط نشانهای از آن میآید (چشمِ زمان).
- چطور سریع تشخیص بدهم؟
- آزمون «مانند»: اگر بازنویسی با «مانند» بیمعنا شد و مضاف جزءِ موجودی انسانوار بود، غالباً استعاری است.
- آیا همیشه استعارهٔ مکنیه است؟
- بله؛ اضافه استعاری شکل ترکیبیِ استعارهٔ مکنیه بهشمار میآید.